نيايشنيايش، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

دخمل عسلي مامان و بابا

اولین قدم ها

سلام صبح بخیر امروز خیلی خوشحال و شاد اومدم سر کار آخه دیروز یه اتفاق خیلی جالب و خوب افتاد. نیایش عزیز من در تاریخ 03/07/91 یعنی 18 روز قبل از تولدش راه رفتن رو شروع کرد .صبح بابابزرگ جون که بازیش میداده اول دو قدم بعد هم 4-5 قدم راه رفته - شب هم تو خونه خودمون تا 8-9 قدم رو راه رفت خیلی ذوق میکنم وقتی میبینم دخترم لحظه به لحظه بزرگ میشه و مهارت های جدید یاد میگیره - دیروز سومین دندون دختر نازم که بالا سمت چپ هست هم جوونه زد . لحظه به لحظه بیشتر عاشقش میشم وقتی میبینم وجود و حضورش شادی زندگیمونو صد چندان میکنه . دختر عزیزم اولین قدم هات مبارک باشه - امیدوارم همیشه عمر قدم در راه خوشبختی و موفقیت بگذاری و مسیر پیشرفت و ترقی رو...
4 مهر 1391

مهارت جدید

سلام و صبح بخیر به دختر خوشگل مامان نیایش جون ناز من دیشب 06/05/91 تو سن 9ماه و16 روزگی برای اولین بار تونست بتنهایی وایسه .هوررررررررررررررررا البته فقط چندثانیه!!! اما خب اول همه چی با کم شروع میشه دیگه خیلی خوشحال شدم که دیدیم دختر نانازی من یه مهارت دیگه رو هم یاد گرفت - خدایااااااااا هزاران مرتبه شکرت که بچه سالمی بهم دادی - نیایش جون خیلی شیطون شدی و من بعضی وقتا نگرانت میشم . تا حالا توخونه خودمون نذاشتم چهار دست پا بری آشپزخونه - اما دیشب که من داشتم لباسای شمارو تو اتاقت مرتب میکردم یهو شنیدم بابایی بهت میگه اینجا چی کار میکنی جوجه ؟آوردت پیش من و بهم گفت داشت کشوهای کابینت رو میگشت !!!!! البته یه چیزی هم بگم بالا رفتن از م...
8 مرداد 1391

برای نیایش عزیز

دختر ماه مامان سلام عزیزم اومدم یه خبر بهت بدم که بزرگ شدی و یادت نبود با خوندنش یادت بافته چه روزها و شبهایی رو گذروندی. یک شنبه شب 11/04/91شما اصلاً خوب نخوابیدی و خیلی بیتاب بودی و شیشه یا پستونک که میذاشتم دهنت خیلی جالب میجویدی حدس میزدم که دندونت اذیت کنه آخه دیروزش هم تو لثه پائینی شما یه لکه سفیدرنگ کاملآً برجسته بود و نشانه جوونه زدن اولین مرواریدت  خب منم که مادرمو دلم طاقت نمیاره شما بدخواب باشی و من بخوابم نه اصلاً منم پا به پای شما بیدار بودم تا 5 صبح که دیگه خواب شما عمیق شد و منم یه چرت نیم ساعته زدم و پاشدم که برم سرکار. روزدوشنبه هم مامان جون میگفت خیلی خوب چیزی نخوردی و نگرانت بود که خدای نکرده ضعف نکنی راست...
14 تير 1391

چهار دست و پا

دختر ناز مامان سلام سلام به فرشته کوچولوی من که روز به روز بزرگتر میشه و گرمای زندگیمونو با نشاط و دلبریش بیشترمیکنه امروز اومدم یه چیز جالب بنویسم. اولش حسابی معذرت میخوام که فرصت نمیکنم عکس بذارم تو وبلاگت2تا دلیل داره 1- خونمون نت نداره و وقتی هم که میام خونه مامان جون دنبالت اینقدر برام بیتابی میکنی و همه اش دوست داری بغلم باشی که من ترجیح میدم بیشتر به خودت توجه کنم تا وبلاگت 2- فلش خور کامی شرکت رو بستن و عملاً نمیشه از اینجا عکسی تووبلاگ گذاشت پس تاخیرم توجیه شد   اما جونم برات بگه دردونه من که شما دیشب حدود ساعت 9-9:30 تاریخ 02/04/91 برای اولین بار چهار دست و پا رفتی  خیلی وقت بود که به حالت چهار دست و پا می...
3 تير 1391
1