نيايشنيايش، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

دخمل عسلي مامان و بابا

18 ماهگی عسل خانوم

دختر ناز و خوشگل و جیگر طلا و ماه و (همه اسم ها و اصطلاحای قشنگ)من سلام عصرت بخیر نازگلم امروز خیلی خشحالم یه حس خاص مث روز بدنیا اومدنت مثل تولدت دارم خیلی حس خوبی داره دیدن لحظه لحظه رشد یه قسمتی از وجودت امیدوارم یه روز یخودت همه این حس های زیبا رو درک کنی. امروز یه غصه کوچولو دارم . فردا باید ببرمت واکسن بزنی . کلی حرف واسه گفتن دارم تودلم - کلی حرف نوشته شده دارم تو کامی ایشالا یه روزی میام و یه وبلاگ به روز خوشگل با عکسات و حرفات و خاطراتت میسازم برات از همه دوست جونام که لطف میکنن و به وبلاگ سر میزنن و کامنت میذارم هم ممنونم نیایش دوست داشتنی - دختر نازنینم دوستت دارم بیشتر چیزی که تو ذهن بگنجه . عاشقانه می پرستمت .
21 فروردين 1392

بعداً نوشت تولد

سلام به خوشگل خانوم مامانی ببخشیدکه بازم وبلاگتو دیر آپ میکنم - باور کن سرکار اصلاً نمیشه - تو خونه هم که شما اجازه نمیدی به لپ تاب نزدیک بشم چه برسه به نوشتن وبلاگ و اپ کردن عکسا - یه سری از عکس خوشگلای تولدت تو دوربین خاله بودکه چندروز بعد تولد رو CD داده بهم اما دریغ از یه فرصت کوچیک. بگذریم اینی که امروز میخوام برات بنویسم یادگاری خاله مژگان دوست نینی سایتی منه که برا تولد شما نوشته بود فعلاً این متن قشنگ رو داشته باش تا عکسارم تو ادامه اش برات بیارم . """ قشنگ ترین تصویر عمرم عکس نازنینی از نخستین دیدن توست........ . آهنگ خوش عمرم یادگار دلنشین اولین خندیدن توست. ........ کدامین هدیه را به قلب مهربانت تقدیم کنم که گنجینه زیبایی های عالم...
21 آذر 1391

ادای نذر نیایش عزیز

سلام دختر خوشگل مامان روزت به خیر و شادی گلم . خوبی ؟ خوشی؟میدونم خونه مامان جون خیلی بهت خوش میگذره . و اما از 5 شنبه بگم که روز عرفه بود(ایشالا قسمتت بشه و خودتم یه همچی روزی مکه باشی و اعمال جح به جا بیاری- الهی آمین) و ما به شادی اینکه شما زود حالت خوب شد تو خونه مراسم دعای توسل داشتیم و شما هم مثل خانومای بزرگ ساکت نشستی کنار من و دعا خوندی و با دستای کوچولوت رو به قبله دعا کردی . برای مراسم خودم آش رشته پختم و از موسسه دوجور حلوا گرفتم - صبح هم تا شما از خواب بیدار شی نون پنیر سبزی هارو آماده کرده بودم ومیوه و چای کل بساط پذیرایی از مهمونامون بود. خدارو شکر که تونستم خیلی زود نذرمو ادا کنم و از خدا بخوام همه نینیه...
6 آبان 1391

جشن دندونی

نیایش عسلی سلام صبحت بخیر دسته گل مامان عزیزکم خواستم برات بگم دیروز موفق شدم جشن دندونی شما رو برگزار کنم. خدارو شکر خودت هم بااینکه دندون دوم هم در شُرُفِ جوونه  زدن هستش و شما بازم یه وقتایی بیتابی ولی خیلی خوب همکاری کردی یعنی قبل از اومدن مهمونا لالا کردی و وقتی مهمونامون تشریف آوردن شما هم بیدار شدی و خیلی  سرحال و خوب بودی نازنین من .  از آش دندونی خودت هم که نوش جون میکردی و وقتی قاشق میذاشتم دهنت میگفتی هاااااام .خدارو شکر خوشمزه شده بود .البته اینم بگم که خودم تنهایی پخته بودمش .از کامی شرکت که نمیشه عکس گذاشت تووبلاگ - ولی چشم بزودی وبلاگت رو عکس بارون میکنم خانوم طلا.  راستی خوشگلم یه چیزی ...
17 تير 1391

نیایش و روز پدر

نیایش جون بابایی رو خیلی دوست داره وقتی باباجون از سرکار میاد از شدت هیجان یه قیهه میکشه و دستاشو برا باباجون باز میکنه این جمله هم از طرف نیایش خانوم برای بابای مهربونشه: " پدرم" نام تو تکیه گاه من است ، در زیر سایه تو و با تکیه بر استواری توست که من میتوانم رو به فرداهای روشن گام بردارم " پدر روزت مبارک" ...
16 خرداد 1391

نیایش جون و روز مادر

امسال خیلی کیف داشت همه روز مادر رو بهم تبریک میگفتن آخه به یمن وجود نیایش عزیز من هم مادر شده ام و این بزرگترین نعمتیه که خدا به من داده پارسال که باردار بودم باباجون میگفت باید که کادو بهت بدم که در خور یه خانوم و همسر نمونه باشه اما امسال همه اش میگفت دیگه مادر شدی و بچه ات باید بهت کادو بده برو از نیایش کادو بگیر من هم که معتقدم نیایش جون خودش یه  هدیه اس برای من و اون نگاه های نازش بزرگترین هدیه ای که میتونه به من بده نیایش عزیز همیشه برام بمون و بذار عاشقانه فدای نگاههای دلفریبت بشم و به داشتنت بنازم
31 ارديبهشت 1391
1