نيايشنيايش، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

دخمل عسلي مامان و بابا

واکسن یک سالگی

1391/7/27 8:24
نویسنده : نرگس لقائي
1,150 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صبح بخیر خوشگل خانومقلب

روز یکشنبه 23/07/91 ساعت حدود 10 رفتیم درمانگاه شما کنترل بشی و واکسن بزنی . خدارو شکر رشدت خوب بود و خانم محمدی که پرونده شما از روز اول دستش بوده راضی بود از خود راضی-و گفت از این به بعد خوراک سفره رو میتونی بخوری منهای ادویه و رب - اینو خودمم میدونستم چشمکو الان حدود 5/1 ماهه که من دیگه تو خوراک هایی که میپزم ادویه نمیزنم و شما هم با ما هم سفره میشی.خوشمزه

و اما واکسن ناراحت

من که خیلی نگران بودم استرسو دل تودلم نبود که چطورمیشه و منتظر گریه گریهشما بودم و خودمو اماده کرده بودم که به سختی آرومت کنم .خانومی که اونجا مسئو ل واکسن بود چند تا سوال پرسید و واکسن رو اماده کرد و به رون پای راستت آمپول زد.

اون لحظه من این شکلی بودمتعجببعد آخچون شما انگار نه انگار اتفاقی افتاده و به خانومهخندهمیخندی.و ما دوتایی خیلی خوشحال  سرحال اومدیم بیرون و من این شکلی شدم نیشخندچون یه لباس فروشی درست روبروی درمانگاه بود رفتیم و من این شکلی شدماز خود راضیخندهچرا؟؟؟ چون خمون شلوار پیش بندی مخملی صورتی رنگی که دنبالش بودم رو اونجا پیدا کردم و سه تا ساق شلواری سفید هم خریدم برات جایزه واکسن که خیلی خانوم بودی و گریه نکردی.

اینم از طرف مامان برا نازگلشماچماچماچماچماچماچماچماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زهرا مامان مه سما
27 مهر 91 13:24
افرین به دختر نازم که اروم نشست تا امپولش را بزنن بوسسسسسسسسس برای تو نازنینم


مرسی خاله زهرا جونم