واکسن یک سالگی
سلام و صبح بخیر خوشگل خانوم
روز یکشنبه 23/07/91 ساعت حدود 10 رفتیم درمانگاه شما کنترل بشی و واکسن بزنی . خدارو شکر رشدت خوب بود و خانم محمدی که پرونده شما از روز اول دستش بوده راضی بود -و گفت از این به بعد خوراک سفره رو میتونی بخوری منهای ادویه و رب - اینو خودمم میدونستم و الان حدود 5/1 ماهه که من دیگه تو خوراک هایی که میپزم ادویه نمیزنم و شما هم با ما هم سفره میشی.
و اما واکسن
من که خیلی نگران بودم و دل تودلم نبود که چطورمیشه و منتظر گریه شما بودم و خودمو اماده کرده بودم که به سختی آرومت کنم .خانومی که اونجا مسئو ل واکسن بود چند تا سوال پرسید و واکسن رو اماده کرد و به رون پای راستت آمپول زد.
اون لحظه من این شکلی بودمبعد چون شما انگار نه انگار اتفاقی افتاده و به خانومهمیخندی.و ما دوتایی خیلی خوشحال سرحال اومدیم بیرون و من این شکلی شدم چون یه لباس فروشی درست روبروی درمانگاه بود رفتیم و من این شکلی شدمچرا؟؟؟ چون خمون شلوار پیش بندی مخملی صورتی رنگی که دنبالش بودم رو اونجا پیدا کردم و سه تا ساق شلواری سفید هم خریدم برات جایزه واکسن که خیلی خانوم بودی و گریه نکردی.
اینم از طرف مامان برا نازگلش