موضوع : اولین غلت کامل و شناختن اسم
نیایش مامان سلام
امروز 27 بهمن پنج شنبه است
حدود 10 صبح که مثل همیشه خواب نیمروزی داری رو تخت خواب خودمون شمارو خوابونده بودم اومدم بهت سر بزنم دیدم سرجات نیستی شوکه شدم !!!! دیدم غلت زدی دمر خوابیدی پتو هم روت رو پوشونده جاتو مرتب کردم و خوابوندم – باورم نشد تونستی غلت کامل بزنی چون قبلاً ها هم کم و بیش غلت میزدی گاهی موفق میشدی گاهی هم نیم غلت میزدی و برمیگشتی
نهار هم خونه مامان بزرگ بابایی یهویی یه غلت کامل زدی و دستت موند زیر شکمت و حسابی زدی زیر گریه – الهی قربونت برم مادر-
همون روز برا شام رفتیم خونه مامان بزرگ مامانی شما بغل بابا بودی که بابا بزرگ صدات کرد " نیایش خانوم"خیلی جدی برگشتی و نگاش کردی
من حدس زدم که اسمتو شناختی برا همین وسط حرفامون هر کی از یه طرف اسمتو صدا میکرد و زود برمیگشتی و چقد خوشحال شده بودم و هی بوست میکردم و فداتتتتتتتتتتتتت میشدم عزیزم که اینقد باهوشی