نيايشنيايش، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

دخمل عسلي مامان و بابا

واکسن چهار ماهگی

1391/1/22 9:26
نویسنده : نرگس لقائي
524 بازدید
اشتراک گذاری

از روز 20 بهمن غصه ام گرفته بود که چهارماه تموم میشی و واکسن داریناراحت

بابا جون جو گیر شده بود و میگفت :من نمیذارم واکسن بزنی، بچه سالمو میبری مریض میاری خونه، تب میکنه و اذیت میشه"چشمک

خلا صه راضی شد که به خاطر سلامتی خودت ببریم شما واکسن بزنی .21ام که جمعه بود ، 22هم که تعطیل رسمی ،یکشنبه 23شما رو بردیم برا واکسیناسیونگریه.

*****واکسن دوماهگی شما کمتر از 48 ساعت تب کردی و من از ترسم که نتونم خوب مواظبت باشم رفتیمniniweblog.comخونه مامان بزرگ مامانی که اونا کمکمون کننچشمک(کلاً منو شما خونه مامان بزرگ خیلی خوش میگذرونیمبغل و تند تند میریم اونجا اونا هم شمارو خیلی دوست دارن و همه اش میگن نرین خونه تون)هورا******

niniweblog.com

اینبار همه اش منتظر تب شما بودم منتظرتا بازم پناه ببریمniniweblog.comخونه مامان جون که هیچ خبری نشدخیال باطل و خدارو شکر شما حالت خیلی خوب بودچشمک و قطره استامینفن که بهت میدادم و خیالم راحت بود اما از اون جایی که منو بابا خیلی شما رو دوست داریم و نگرانت بودیمنگرانشب تا صبح هردومون بیدار بودیمو هی دمای بدن شمارو کنترل میکردیم و شما با خیال راحت خوابیدهniniweblog.comبودیخوابخوابخوابافتاب که زدniniweblog.comدیگه هیچکدوم چشممون رو نمیتونستیم باز نگه داریم کلافهکه شما مثل همیشه با خنده لبخندو خوشروییمژه از خواب بیدار شدی و خستگی و بیخوابی شب از یادمون رفتخنده

اینم به خیر گذشتniniweblog.comامیدوارم واکسن 6 ماهگی هم راحت باشه برات عزیز ترینم.ماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)