چهار دست و پا
دختر ناز مامان سلام
سلام به فرشته کوچولوی من که روز به روز بزرگتر میشه و گرمای زندگیمونو با نشاط و دلبریش بیشترمیکنه
امروز اومدم یه چیز جالب بنویسم. اولش حسابی معذرت میخوام که فرصت نمیکنم عکس بذارم تو وبلاگت2تا دلیل داره 1- خونمون نت نداره و وقتی هم که میام خونه مامان جون دنبالت اینقدر برام بیتابی میکنی و همه اش دوست داری بغلم باشی که من ترجیح میدم بیشتر به خودت توجه کنم تا وبلاگت 2- فلش خور کامی شرکت رو بستن و عملاً نمیشه از اینجا عکسی تووبلاگ گذاشت
پس تاخیرم توجیه شد
اما جونم برات بگه دردونه من که شما دیشب حدود ساعت 9-9:30 تاریخ 02/04/91 برای اولین بار چهار دست و پا رفتی خیلی وقت بود که به حالت چهار دست و پا میموندی اما باز ترجیح میدادی سینه خیز بری اما دیشب بار اول دو قدم و یه 20 دقیقه بعد 5 قدم رو چهار دست و پا رفتی آفرین عسل مامان
اینقد ذوق کرده بودم که داشتم بال درمیاوردم بغلت گرفتم و حسابی خوردمت اما خودت نمیدونستی که چرا دارم میخورمت خوشحال شده بودی ، میخندیدی فکرمیکردی اینم بازیه و شما هم میخواستی منو بخوری فدات بشم که وقتی منو میخوری بابایی حسودی میکنه میگه صورت من زبره نیایش دوست نداره بخوره
پس این اولینهای شما:
تنهایی بلند شن ایستادن(البته با گرفتن جایی) 16/03/91
اولین سینه خیز رفتن 02/04/91