نيايشنيايش، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

دخمل عسلي مامان و بابا

اولین مسافرت

1391/1/30 8:25
نویسنده : نرگس لقائي
717 بازدید
اشتراک گذاری

 شنبه 20 اسفند به همراه مامان بزرگ و بابابزرگ مامانی ساعت 4 بعداز ظهر حرکت کردیمniniweblog.comبه سمت تهران و شب خونه دایی محمد موندیم و شما حسابی با سروش و غزل بازیniniweblog.com

کردی زندایی هم یه جعبه جا جواهری بهت کادوniniweblog.comپاگشا داد که منم بعد از خونه اومدن طلاهای خودتو گذاشتم توش

صبح یکشنبه به سمت سبزار حرکت کردیم و شب حدود ساعت 9 رسیدیم خونه دوست بابایی و شما با دخترش النا حسابی دوست شده بودیniniweblog.comو خیلی جالب بهش عکس العمل نشون میدادیniniweblog.comالنا هم بالش خودشو با اصرار داد به شما تا یادگاری ازش داشته باشی

حیف شد افسوسعکسی که باهم گرفته بودم از گوشیم پاک شدناراحت

صبح دوشنبه هم رفتیم مشهد و حدود ساعت 11 رسیدیم خونه دایی اسماعیل پسرش امیر علی از دیدن شما بال دراورده بودniniweblog.comو هرچی اسباب بازی بیخطر داشت میاورد میریخت دور و بر شما تا باهاشون بازی کنی

چهارشنبه سوری هم خونه دایی جون بودیم و کنار پارک کنار خونه شون آتیش بازیniniweblog.comمی کردن ولی چون هوا سرد بود و سروصدای ترقه ها  و وسایل آتیش بازی زیاد بود مامان بزرگ به من گفت بهتر شما خونه بمونی و مواظب نیایش باشیniniweblog.comکه خدای نکرده از سرما و سرو صدا اذیت نشی

این چند روز روزا که هوا خوب بود باهم میرفتیم حرم امام رضا و من ازت میخواستم وقتی دعا میکنم آمین بگی میدونم شما هم واسه عمه الهام خیلی دعا کردی که خدا بهش نینی بده و خداجون هم جواب دعاهای شما رو داد و آخرین روزی که مشهد بودیم خبر رسید که خدا دامنشو سبز کردهniniweblog.comبرا همین دوباره رفتیم حرم تا حسابی خدارو شکر کنیم و برا همه آرزومندای نینی و مریضا دعا کنیم

ولی نیایش جونم خیلی خدا رو شکر میکنم که فطرت پاکت رو با نماز و صوت قرآن و اذان آروم میکنی وقتی تو حرم نماز میخوندیم تو تمام طول نماز صدات درنمی اومد و خیلی آروم و ساکت نگاه میکردی شب جمعه که برای دعای کمیل رفتیم حرم مامان بزرگ و بابابزرگ موندن خونه تا از شما نگه داری کنن چون هوای شب خیلی سرد بود منم یه دست بلوز شلوار برات گرفتم بردم حرم تبرک کردم که ان شاءاله همیشه به تن سالم بپوشی و همیشه عمر تنت سالم باشه (برا نینی زن عمو سمیراniniweblog.com_ زن عمو لیلاniniweblog.comو عمه الهام niniweblog.comهم همین کارو کردم)

نیایش خوبم پاقدم شما خیلی خوب بود و به برکت وجودniniweblog.comشما خدا به زن عموها و عمه که چند سال منتظر نینی بودن نینی عطا کردniniweblog.com

ماچماچماچخیلی دوست دارم دختر گلم میپرستمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتبغلبغلبغل

جمعه 26 اسفند صبح خیلی زود حرکت کردیم niniweblog.comو شب حدود ساعت 9:30 رسیدیم خونه

باباجون حسابی خسته شده بود از این رانندگیniniweblog.com طولانی مدت ولی دستش درد نکنه که مارو برد مسافرت و حسابی هم بهمون خوش گذروندniniweblog.com

niniweblog.com– بابا جون خیلی دوستت داریم-niniweblog.com

برای دیدن عکس های مسافرت نیایش جون به ادامه مطلب مراجعه کنید.چشمک

 

 

نیایش و بابابزرگ تو راه تهران - 90/12/20

نیایش بغل بابابزرگ تو جاده تهران

نیایش و بابا جون - حیاط حرم امام رضا- ایوان طلا

نیایش و باباجون صحن ایوان طلا- حرم اما رضا

اینجا ضریح امام رضا طبقه زیر زمین

نیایش و مامان کنار ضریح امام رضا - زیر زمین حرم مطهر

نیایش و مامان بزرگ و بابابزرگ تو ایوان طلا کنار سقاخانه

نیایش و بابابزرگ و مامان بزرگ حیاط ایوان طلا - حرم امام رضا

البته سرمای زمستونی مشهدمثال زدنی بود

نیایش جون عادت کرده رو پا بخوابه و این جا نیایش خسته از مسافرت یه هفته ای تو ماشین هم رو پای مامانش لالا کرده- حاده سمنان - تهران

نیایش روز 28 اسفند جاده سمنان

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)